کاش اول از دختر خودت تعریف میکردی!

کاش اول از دختر خودت تعریف می کردی!

#برگرفتهازاتاق_درمان

مراجع:

اون شب وقتی وارد سالن شدم و‌ جمعیت رو دیدم، دوباره کودک درونم ترسید و می خواست پا به فرار بذاره اما
مدام بهش یادآوری می کردم که این سری با سری های قبل فرق میکنه!

پدر و مادرم هم برعکس این همه سال که تو این موقعیت ها کنارم نبودند، اون شب همراهیم کردند.

وقتی استاد گفت:
ببینم شجاع ترین دخترمون کیه که اولین نفر داوطلب بشه، با شنیدن کلمه شجاع ترین، بالغ درونم خوشش اومد و تونست هانی کوچولوی درونم رو‌ راضی کنه تا دستمو بالا ببرم‌.

من اولین نفر رفتم و ارائه دادم.
نه دستم لرزید و نه صدام.
اما وقتی تموم شد هر چی گشتم، لبخند رضایت رو تو صورت پدر و مادرم پیدا نکردم!

نفر سوم داشت ارائه میداد که وسطش هول شد، متنش فراموش کرد.
پدرم بلند داد زد به سمتش که:
تو که خوب شروع کردی … ادامه بده.
از دو نفر قبلی بهتر بودی!
حالا یه نفر از دو نفر قبلی من بودم! 😔

وقتی آدمای کناریمون صدای بابا رو شنیدن،
من خجالت کشیدم. خیلی از دست بابا عصبانی شدم.
تصمیم گرفتم سکوت کنم و حرفی نزنم
اما یادم افتاد که باید مهارت بیان احساسات رو تمرین کنم.
تو راه برگشت بابا گفت:
هانیه چرا تو خودتی؟!
گفتم:
بهتر نبود اول از دختر خودت تعریف می کردی؟!
بابا گفت:
من نظر کارشناسانه دادم!
گفتم:
اما من امشب به حمایتگر احتیاج داشتم نه کارشناس! 😔

تفسیر درمانگر:

کودک درون مراجع از حمایت پدر و مادر محروم بوده و والد درون او همانند واادینش بسیار پرتوقع است و هیچ گاه از او رضایت ندارد.
حاصل این کودک و والد درون می شود طرحواره محرومیت هیجانی و شکست که مراجع از هر دو رنج می برد.
او حالا تصمیم دارد که از شر صدای والد پرتوقع درونش خلاص شود و حمایتی که از پدر و مادر نگرفته را با حمایت بالغ از کودک درونش جبران و زخم های کودک را التیام ببخشد.