تو عاشق خودت بودی!

تو عاشق خودت بودی!

#برگرفتهازاتاق_درمان

مراجع:

اون سال ها که باهاش رابطه داشتم،
خیلی خوب بلد بودم ازش مراقبت کنم.
اما آخرای رابطه دیگه مراقبت های منو نمیدید.
پنج سال از تموم‌ شدن رابطمون می گذره
و من همه این پنج سال سعی کردم یه طوری از فرید تو ذهنم
و رابطه ای که باهاش داشتم مراقبت کنم،
که یه روزی دوباره ارتباطمون شکل بگیره.
اما وقتی بعد این همه سال انتظار دوباره دیدمش،
خیلی عجیب بود.
این فرید با اون فرید خیلی فرق داشت.
خیلی قوی به نظر میرسید …
انگار اصلا دیگه نیازی به مراقبت کسی نداشت!

درمانگر:

بر خلاف تصورت که فکر میکنی تو عاشق فرید بودی،
تو عاشق اون بخش از وجود خودت بودی
که مراقبت کننده خوبیه.
دقیقاً همون بخشی که دوست داشتی در کودکی،
پدرت بهت نشون بده
اما هیچ وقت نداده!

تفسیر درمانگر:

در بیشتر روابط عاطفی،
ما دلبسته بخشی از وجود خودمان می شویم
نه طرف مقابل!
چرا تصور می کنیم عاشق آن فرد شده ایم؟
چون در رابطه با آن فرد
بخش روشن درون ما زندگی کرده که
جبران افراطی بخش تاریک درون ماست!